اسم مبارك آن بزرگوار محمد، و
لقب مشهور او باقر است كه حضرت رسول(ع) آن حضرت را طي رواياتي به اين لقب ملقب
فرمود.[1] كنيۀ مشهور آن حضرت، ابي جعفر و عمر مبارك ايشان مثل عمر بزرگوار و جد
بزرگوارشان حسين(ع) پنجاه و هفت سال بود. در اول رجب المرجب سال پنجاه و هفت ه . ق، متولد شد و در سال 114 از
هجرت[2] به دست ابراهيمبنوليد و به
دستور هشامبنعبدالملك مسموم و شهيد گرديد. سه ساله بود كه حماسۀ كربلا واقع شد و آن بزرگوار كربلا
را مشاهده فرمود. بعد از حماسۀ كربلا، سي و چهار سال با پدر بزرگوار خود، زندگي
پرتلاطمي را پشت سر نهاد. مدت امامت آن حضرت تقريباً نوزده سال بود.[3]
امام باقر دو امتياز در ميان
ائمه(ع) دارد. او جدد پدري ايشان امام حسين(ع) و جد مادري آن حضرت امام حسن(ع)
است. از اين جهت در حق ايشان گفته شده: «عَلَوِيٌّ مِنْ عَلَوِبَّيْنِ وَ فاطِمّيٌ
مِنْ فاطِمَيَّيْنِ و هاشِمّيٌ مِنْ هاشِمَيَّيْنِ.» [4] از نظر نسبت امتياز فوقالعاده
را دارا است. خصوصاً اينكه مادر ايشان فاطمه دختر امام حسن(ع) زني بسيار عالمه و
مقدسه بود. از امام صادق نقل شده كه فرمود: «جدهام صديقهاي بود كه در ميان اولاد
امام حسن، مثلش ديده نشده است.» [5] و نيز خرق عادتي از ايشان نقل ميكند و ميفرمايد:
«مادرم پاي ديواري نشسته بود كه ديوار فرو ريخت. مادرم گفت: ساقط نشو به حق مصطفي
كه خداوند اذن نداده است كه ساقط شوي. ديوار باقي ماند تا جدهام از پاي آن گذشت.»
[6]
امتياز ديگر آنكه وي پايهگذار
انقلاب فرهنگي شيعه محسوب ميشود. گرچه انتشار معارف شيعه به دست امام صادق(ع)
صورت گرفت؛ ولي به دست امام باقر پايهگذاري شد.
در دوران امام باقر(ع) دولت بنياميه
رو به زوال بود. مردم از آنها متنفر بودند. به علت وجود كسي چون عمر بن عبدالعزيز،
كه علاوه براينكه نفع بزرگي براي شيعه داشت، ضرر بزرگي نيز براي بنياميه داشت و
اختلاف شديدي كه در ممالك اسلامي پديد
آمده بود و هر كسي از گوشهاي قيام ميكرد، خلفا به سرعت تغيير ميكردند ـ
چنانكه در مدت امامت امام باقر(ع)، در مدت نوزده سال پنج خليفه روي كار آمدند:
وليد بن عبدالملك، سليمان بن عبدالملك، عمربن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك، هشام
بن عبدالملك ـ پس موقعيت مناسبي براي آن حضرت كه از ظلم بنياميه فارغ شده بود،
پديد آورد كه انقلاب علمي را آغاز نمايد و بزرگاني از عامه و خاصه در اطراف ايشان
جمع شدند و حقايق اسلام، لطايف اسلام و بالاخره معارف اسلام را منتشر كردند. از
اين جهت رسول اكرم به ايشان لقب باقر داده است. لسان العرب ميگويد: لُقَّبَ بِهِ
لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصْلَهَ وَاسْتَنْبَطَ فَرْعَهُ
وَتَوَسَّعَ فيهِ وَالتَّبَقُّرُ التّوسُّعُ.
«امام باقر، ملقب به اين لقب است
چون شكافندۀ علم است. پايه علوم اسلامي را شناخت و فروع آن را درك فرمود و آن را
توسعه داد.» و ريشۀ تبقر به معني توسعه است.
عامه و خاصه نقل ميكنند كه رسول
اكرم به جابربن عبدالله انصاري فرموده است:
يَا جَابِرُ يُوشَكُ اَنْ
تَبْقَي حَتّي تَلْقيَ وَلَداً لي مِنَ الْحُسَيْنِ يُقَالُ لَهُ مُحَمَّدٌ
يَبْقُرُ عِلْمَ النَّبِيّيِنَ بَقْراً، فَاِذَا لَقِيتَهُ فَاْقَرأهُ مِنّيِ
السَّلاَمُ. [7]
«اي جابر! تو زنده ميماني و
مردي از اولاد حسين را كه نامش محمد است ملاقات ميكني كه او علم انبيا را ميشكافد.
هنگامي كه او را ديدي، سلامم را به او برسان.»
جابر وقتي سلام پيامبر را به
امام باقر رسانيد، حضرت فرمودند: «وصيت كن كه در اين چند روزه ميميري.»
جابر گريست و گفت: از كجا ميگويي؟ حضرت فرمودند: اي جابر! به خدا
قسم، پروردگار عالم علم گذشته و آينده را تا روز قيامت به من عنايت فرموده است.
حضرت باقر را باقر ناميدهاند؛ چون انتشار دين و معارف اسلامي را او شالوده ريزي
كرده است. مفيد در ارشاد گويد: «افرادي از اصحاب رسول الله(ع) كه مانده بودند؛
نظير جابربن عبدالله انصاري و بزرگان از تابعين رؤساء مسلمين از فقها و غير فقها
نظير جابر جعفي، كيسان سختياني، امين مبارك، زهري، اوزاعي، ابي حنيفه، مالك،
شافعي و زيادبن منذر، از امام باقر روايت نقل ميكنند. [8] همچنين مصنفيني نظير
طبري، بلاذري، سلامي، خطيب، ابي داود، اسكافي، مروزي، الاصفهاني، بسيط و نقاش و
غيرهم از امام باقر(ع) روايت نقل ميكنند.
اين افراد از علماي عامه هستند كه بعضي از آنان به فيض محضر امام باقر رسيدهاند،
و بسياري از علماي اهل تسنن اقرار دارند كه حضرت، بزرگترين عالم زمان خويش بوده
است. حتي حكم بن عتيبه يكي از علماي بسيار بزرگ عامه در تفسير اين آيه شريفه:
اِنَّفي ذلِكَ لَآياتِ لِلْمُتَوَسِّمِينَ[9] گفته است:
«وَاللّهِ مُحَمَّدُ بْنُ
عَلِيّ مِنْهُم.»؛ يعني: به خدا قسم محمد باقر از متوسمين است. عبدالله بن عطا كه
او نيز از علماي عامه است، ميگويد: مَارَاَيْتُ الْعُلَمَاءَ. عِنْدَ اَحَدٍ
اَصْغَرُ عِلْماً مِنْهُم عِنْدَ اَبِي جَعْفَرٍ لَقَدْ رَاَيْتُ الْحِكَمَ بْنَ
عُتَيْبَةِ عِنْدَهُ كَانَّهُ مُتَعَلَّمُ. [10)]
«نديدم دانشمندان را كه نزد كسي
چنين خويش را كوچك پندارند كه نزد امام باقر كوچك بودند. حكم بن عتيبه نزد امام
باقر فقط يك شاگرد بود.»
خواص اصحاب امام باقر و همچنين
افرادي كه از او روايت نقل ميكنند، بيشتر از چندين هزار نفرند. ولي افراد فوقالعاده
مبرزي در ميان آنها وجود دارند كه جداً بايد گفت فخرشيعه هستند. اجماع شيعه براين
است كه در ميان اصحاب رسول الله و تابعين آنها كه شاگردان اصحاب هستند و آن شش نفر
عبارتند از: زراره معروف، الخربوز، ابوبصير، فضيل بن يسار، محمدبن مسلم و يزيد بن
معاويه، كه يكي از آنها مثل محمدبن مسلم سي هزار روايت از امام باقر روايت كرده،[11]
و ميگويد اين روايات از اسرار است كه به كسي نبايد بگويم.»
امام باقر دو امتياز عالي علاوه
بر امتيازهايي كه براي ائمه(ع) وجود دارد، در ميان ائمه دين دارند و از زبان ايشان
به بعضي از آن امتيازها اشاره شده است.
مناقب ابن شهر آشوب از امام باقر
نقل ميكند كه حضرت فرمودهاند:
نَحْنُ جَنْبُ اللّهِ وَنَحْنُ
حَبْلُ اللَّهِ وَنَحْنُ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَي خَلْقِهِ وَبِنَايَفْتَحُ اللّهُ
وَبِنا يَخْتِمُ اللّهُ، نَحْنُ اَئِمَّةُ الْهُدَي وَ مَصَابِيحُ الدُّجَي وَ
نَحْنُ الْعَلَمُ الَمَرْفُوعُ لِأهْلِ الدُّنْيَا وَ نَحْنُ السَّابقُونَ وَ
نَحْنُ الْآخِرْوُنَ، مَنْ تَمَسَّكَ بِنَالَحِقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنّا
غَرِقَ. نَحْنُ قَاَدَةُ الْمُحَجَّلينَ وَ نَحْنُ حَرَمُ اللّهِ وَ نَحْنُ
الطَّريقُ وَالصِّراطُ الْمُسْتَقِيمِ اِلَي اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ نَحْنُ مِنْ
نَعَمِ اللّهِ عَلي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الْمِنْهاجُِ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ
النُّبُّوُّةِ وَ نَحْنُ مَوضِعُ الرِّسالَةِ وَ نَحْنُ اُصُولُ اِلدِّينِ وَ
اِلَيْنَا يَخْتَلِفُ الْمَلائِكَةُ وَ نَحْنُ السَّراجُ لِمَنْ اِسْتَضَاءَ
بِنَا وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدي بِنَا وَ نَحْنُ الْهُداةُ اِلَي
الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عُرْوَةُ اْلاِسْلامِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ نَحْنُ
الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَي عَلَيْنَا اَسْبَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنّا مَحِقَ وَ
نَحْنُ السَّنَامُ اْلاَعْظَمِ وَ بِنَا يَصْرِفُ اللّهُ عَنْكُمُ الْعَذَابَ مَنْ
اَبْصَرَبِنَا وَ عَرَفَنا وَ عَرَفَ حَقَّنا وَ اَخَذَ بِاَمْرِنَا فَهُوَمِنّا.
[12]
اين خطبۀ شريفه اشاره به آيات
قرآن و روايات قطعي از پيامبر اكرم است:
«ما جنب خداوند متعاليم، جنب به
معني پهلو است و عرب چنانچه از وجه كه به معني صورت است ارادۀ ذات ميكند و از يد
كه به معني دست است ارادۀ قدرت ميكند، از جنب، ارادۀ قرب ميكند، و چون اهل
بيت(ع) منتهاي قرب الهي را دارند، به آنها جنبالله گفته ميشود. اين جمله امام
باقر اشاره است به آيهاي كه در سوره زمر است:
اَنْ تَقُولَ نَفْسُ يَا حَسْرَتي
عَلَي مَافَرَّطُّتُ في جَنْبِ اللّهِ[13] يعني: «توبه كنيد قبل از اينكه بگوييد
اي واي به من و تفريطگري من دربارۀ خدا!» بنابراين تفسير، معني چنين ميشود كه
ميگويد: اي واي به من كه سرو كاري با اهل بيت نداشتم. ماييم حبل الله، اين جمله
اشاره است به آيۀ شريفۀ وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَتَفَرَّقُوا.
[14]
يعني «چنگ بزنيد به ريسمان
محكم خدا و متفرق نشويد.» ماييم از جملۀ
رحمت واسعۀ پروردگار كه بر بندهها دارد. جمله اشاره است به آيۀ شريفۀ
«وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيءٍ[15].»؛ يعني رحمت من هر چيزي را فراگرفته است.
در روايات آمده است كه رحمت واسعۀ خدا حقيقت اهل بيت(ع) است. ماييم كه خلقت عالم
از ابتدا تا انتها به دليل ما است و
خداوند به دليل ما عالم را خلق نمود. اين جمله كه در زيارات نيز ديده ميشود،
اشاره به آيۀ شهادت است: وَكَذلِكَ جَعَلْنَا كُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتُكُونُوا
شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسوُلُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً[16] ؛ يعني:
«وهمانا ما شما ـ اهل بيت ـ را مستكمل آفريدهايم تا شاهد مردم باشيد و رسول
اكرم نيز شاهد بر شما.» و در روايات فراوان است كه اين شهادت واسطۀ فيض است. ما
اماماني هستيم رهنما و چراغهاي درخشان و علم افراشته شده براي مردم. ماييم سابقون
و آخرون؛ يعني اول ماييم و آخر ماييم ـ باز اشاره به واسطۀفيض است ـ هر كه به ما
پناه برد، رستگار ميشود و هر كه از ما تخلف كند، غرق خواهد شد. جمله اشاره است
به حديث نبوي كه به طور متواتر از پيامبر
اكرم روايت شده است. پيامبر(ع) فرموده است: «مثل اهل بيت، كشتي نوح است هركه به
آنان تمسك جويد، رستگار، و هر كه از آنان تخلف كند، غرق خواهد شد.» [17] ما
راهنماي افراد هستيم در روز قيامت كه رستگارند. ماييم حرم الله كه احترام ما در ميان مردم محفوظ است. جملۀ ما
راه مستقيم هستيم، اشاره به آيۀ اِهْدِنَا الصَّراطَ الْمُسْتَقِيمَ دارد. از جملۀ
نعمتهاي خدا بر بندگان هستيم. اشاره است به آيۀ شريفه: وَضَرَبَ اللُّه مَثَلاً
قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأتِيَها رِزْقُهَا رَعَداً مِنْ كُلِ
مَكَانٍ فَكَفَرتْ بِاَنْعُمِ اللّهِ فَاَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ
وَالْخَوْفِ بِمَاكَانُوا يَضْنَعُونَ. [18] يعني: «پروردگار عالم مثل زد به قريهاي
كه عقيده و امنيت و نعمت مثل باران براي آنها ميباريد. آنان به نعمت خدا كفر
ورزيدند؛ پس پروردگار عالم لباس قحطي و ناامني را برآنان پوشانيد، در قبال آنچه كه انجام ميدادند.»
راه حق و حقيقت هستيم و معدن نبوت. آنچه
پيامبر داشته ما داريم، و رسالت در خانۀ ما فرود آمده است: اَللَّهُ اَعْلَمُ
حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[19] ما پايه هاي
اسلام هستيم كه از نور ما، بهره ببرند. ماييم عُرْوَةُ اْلُوْثقاي اسلام.
اشاره به آيۀ شريفه است: وَيُؤمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمَسَكَ بِالْعُرْوَةِ
الْوُثُقَي لاَانْفِصَامَ لَهَا[20] ، يعني: «هركه ايمان به خدا
آورد، به دستاويز محكمي دست زده كه ناگستني است.» ما هستيم پاي هركه بخواهد به حق
رسد و از ضلالت نجات يابد و به بهشت رود، بايد ما را طي كند و از ما راهنمايي
گيرد. هر كه از ما عبور كرد، سبقت برد، و هركه
تخلف كند، نابود شد. بزرگترين حافظ اسلام هستيم. ماييم كه به دليل وجود ما
عذاب دنيوي و اخروي از بندگان برطرف ميشود. هر كه ما را شناخت و حق ما را شناخت،
و دستورات ما را اجرا كرد، از ما است ـ رستگار خواهد شد.ـ
بايد گفت اين جمله داراي اشارات
و كنايات و لطايف فراوان است و بايد كتابي دربارۀ اين خطبه نگاشت. امام باقر(ع)
اضافه بر فضايلي كه همۀ اهل بيت دارند و
حضرت در اين خطبه به بعضي از آنها اشاره نموده است، دو امتياز عالي دارد كه في
الجمله دربارۀ آن سخن گفتيم.
مورخين دربارۀ سؤال و جواب آن
راهب نصراني با امام باقر مطالبي نوشتهاند كه ما خلاصهاي از آن را ميآوريم[21].
هشام عبدالملك، حضرت باقر را به
شام احضار نمود. آن بزرگوار همراه با امام صادق(ع) به طرف شام حركت كردند. در بين
راه راهبي را ديدند كه ارادتمندان به دور او حلقه زده بودند، تا راهب آنان را نصيحت كند. حضرت باقر(ع) وارد
جمع آنان شد. ابهت و تجلي نور امام باقر، راهب را تحت تأثير قرار داد. آنگاه از
حال آن بزرگوار استفسار كرد و مسايلي پرسيد. مسايل او گرچه از نظر ما عوامانه است
و با مقام قدس علمي حضرت باقر مناسبتي ندارد؛ ولي در آن دورۀ جهل، مسايلي بود بزرگ
كه توانست راهب و اطرافيانش را مسلمان
كند:
1ـ ساعتي كه نه از روز است و نه
از شب؟
فرمودند ساعتهاي بين الطلوعين ميباشد
كه از ساعتهاي بهشت است. در آن ساعتها ميتوان آخرت را آباد كرد و سعادت دو جهان
را به دست آورد.
2ـ ميگويند اهل بهشت
فضولات ندارند، نشانۀ آن در اين دنيا چيست؟
حضرت فرمودند: نشانۀ آن بچهاي
است كه در شكم مادر است.
3ـ ميگويند نعمتهاي بهشت پايان
ناپذير است، نشانۀ آن در دنيا چيست؟
حضرت فرمودند: نشانۀ آن علم است
كه هرچه از آن بهره گيرند، نقصان ندارد.
4ـ آن دو برادر كه با هم متولد شدند و با هم مردند، اما عمر يكي از
آنان پنجاه سال و عمر ديگري صد و پنجاه سال، چه كساني بودهاند.
حضرت جواب دادند: آن دو برادر
عزيز و عزير بودهاند كه قرآن از آنها خبر ميدهد كه عزيز چون در زنده شدن مردهها
در روز قيامت ترديد كرد، پروردگار عالم جان او را صد سال گرفت سپس زنده كرد. آن
راهب پس از شنيدن جوابهاي حكيمانه، به اطرافيانش مسلمان شد. [22] شأن ائمۀ طاهرين
در تاريخ ناشناخته مانده است، گرچه ابن حجر متعصب در حق او گفته است: هُوَ بَاقِرُ
الْعِلْمِ وَجَامِعُهُ وَشَاهِدُ عِلْمِهِ وَرَافِعُهُ صَفِيَ قَلْبُهُ
وَزَكاعِلْمُهُ وَعَمَلُهُ وَ طَهَرَتْ نَفْسُهُ وَشَرُفَ خُلْقُهُ وَعُمِرّتْ اَوْقَاتُهُ
بِطاعَةِ اللّهِ وَلَهُ مِنَ الرُّسُوخِ فِي مَقَامَاتِ الْعَارِفيِنَ مَايَكِلُّ
عَنْهُ اَلْسِنَةُ الْواصِفِينَ وَلَهُ كَلِمَاتٌ كَثِيرةٌ فِي السُّلوُكِ
وَالْمَعَارِفِ لاتُجَمِّلهُامِنْ الْعَجَالَة. [23]
«او جامع علوم و شكافندۀ علم و
توسعه دهندۀ علم بود. او نمايانگر علم بود و علم را رفعت داد. قلب او مهذب و علم و
عمل او پاك بود. او طاهر و مطهر بود، خلق او عالي بود و عمر او در اطاعت خداوند
صرف شد. تبحري در عرفان داشت كه زبان، گوياي آن نيست. سخنان او در عرفان و سير و
سلوك به حدي است كه نميتواند در اين گفتار ضبط شود.» صاحب جنات الخلود كه شيعه
است ميگويد: «اكثر اوقات او صرف اطاعت خدا ميشد. از خوف خدا ميگريست. بسيار
متواضع بود. تمام روزها برسر مزارع ميرفت و كار ميكرد و آنچه به دست ميآورد،
در راه خدا صرف مينمود. سخيترين مردم بود و تمام علما نزدش ميآمدند.
علمشان قطرهاي بود در مقابل دريا، و نظير اميرالمؤمنين(ع) چشمههاي حكمت از
اطرافش ميجوشيد و در مقابل جلالتش هر جليلي كوچك بود.»
در خاتمه، معجزهاي از معجزات آن
حضرت را يادآور ميشويم: كليني رَحِمة اللّهُ در كافي از ابي بصير نقل ميكند كه
نزد امام باقر(ع) رفتم و گفتم: شما وارث رسول اكرم هستيد؟ فرمودند: آري. گفتم:
رسولالله وارث انبياست و آنچه آنان ميدانند او ميداند؟ فرمود: آري، چنين است.
گفتم: بنابراين شما قدرت داريد كه مرده را زنده كنيد و كور مادرزاد و مرض برص را
شفا دهيد، چنانچه قرآن دربارۀ عيسي(ع) فرمود: به اذن پروردگار قدرت داريم. سپس
فرمود جلو بيا! چون جلو رفتم دست مبارك خود را به چشمهاي من زد و من بينا شدم. سپس
به من فرمودند: اي ابيبصير! آيا ميخواهي بينا باشي؛ ولي در روز قيامت مثل مردم،
حساب و كتاب و مشقتهاي آخرت را دارا باشي، يا كور باشي ولي در آخرت بدون محاسبه به
بهشت روي؟ ابي بصير ميگويد: كوري را انتخاب كردم. [24]